سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زن همه‏اش بدى است و بدتر چیز او اینکه از او چاره نیست . [نهج البلاغه]

یاد دارم در غروبی سرد سرد 
می گذشت از کوچهء ما دوره گرد 
دوره گردم دار قالی می خرم 
دست دوم جنس عالی می خرم 
کوزه و ظرف سفالی می خرم 
....گر نداری شیشه خالی می خرم 
اشک در چشمان بابا حلقه بست 
ناگهان آهی زد و بغضش شکست 
اول سال است ونان در سفره نیست 
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟ 
سوختم دیدم که بابا پیر بود 
بدتر از او خواهرم دلگیر بود 
بوی نان از خانهء همسایه بود 
بوی نان تازه هوشش را ربود 
اتفاقا مادرم هم روزه بود 
صورتش دیدم که لک برداشته 
دست خوش رنگش ترک بر داشته 
باز هم بانگ درشت پیرمرد 
پردهء اندیشه ام را پاره کرد 
دوره گردم دار قالی می خرم 
جنس دوم جنس عالی می خرم 
کوزه و ظرف سفالی می خرم 
گر نداری شیشه خالی می خرم 
خواهرم بی روسری بیرون دوید 
گفت آقا سفره خالی می خرید؟ 
حمید مصدق 



بهشت   
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام دوستان بیاد از این به بعد هر روز که onمیشیم یک صلوات بفرستیم